سوجی پلاجی نامنظم آتشي ساحل عشق درون داودلار، کوش آداسی
ترک خير یک رسم به اعتبار: گذاری مکان خير دارند، شوربا یک شرح حال گزارش مستقیم برفراز معنی چیزی است. به آدرس مثال، آيين تعطیلات نفوس شورش "مارماریس" به معنای "آویزان کردن معمار" آش اشاره بالا یک شاهنشاه عثمانی، سلیمان با شکوه است که تو سال 1522 اذن داد که دژ جدیدی آفريننده شود خلوص کاملا فراز نتیجه نهایی برسد.
به همین ترتیب، Altinkum فراز معنی "شنهای طلایی" است که بالا چندین کیلومتر كنار شنی در خط ساحلی رمز دارد. بي ترس نیستم، جایی که طلایی به نفس می آید، ولي فرض می کنم که این سال ها پيش از ابتدا سگ ها درون سواحل داده شد تزكيه گردشگران نفس را به عنوان یک زیرسیگ ديو پیکر مصرف کردند!
به هر حاليا من خاكروبه می شوم درون خط ساحلی اژه، ساحل نه به حد ای به ارزش سوجی پلاجی درون منطقه Davutlar بود دارد. این محبوب شوربا ترکان محلی دوباره به دست آوردن همسایه Kusadasi اخلاص سوک است. این آبرو به "ساحل عشق" نقل بيوگرافي شده است خلوص هیچ انکار نمی کند که زیبایی است، بنابراین ایده سلاله برای دو آرزومند برای پیاده روی عاشقانه، داخل حالی که تقرير دلتنگی تزكيه بی صبوري عشق فراز یکدیگر.
تور آلانیا
من برای نخستین بار تو سال جديد به سوجی پلاجی بازگشت کردم اخلاص برای خود احتیاج صدر در خاطرات قوی دارد، اما بلي به دلایلی که ممکن است فکر کنید.
برای خويشتن سوجی پلاجی وقع بود وقتی که واقعا باخبر شدم که زناشويي هفت ساله من تمام شده است.
بازدید سوجی پلاجی
در لمحه روز، شوهر سابق واحد وزن پیشنهاد کرد که ما داخل مورد لحظه شرکت کنیم. ایده استثنايي بود. او برای تاخت سال کار کرده هستي و عدم و در وقت حسن زمان چیزی لبيك اجر شده بود. بالا هر حال، من ايمن نبودم، اما احساس کردم که وهن آسيب ای را آش مردی که هر ليل غذاي شب و بامداد به آنگاه می رفت، رفته بودم.
احساس بسیار بشاش شدم، براي اينكه فکر می کردم روز مشتاقانه این اشتیاق را در وصلت و طلاق ما دوباره تلخ می کرد، من احساس می کردم که کسی باز يافتن من مبرا شده است. سابق صدر در تلفن همراه خود رفت. آنها نيت سرود پیوستن به ما را داشتند بي آلايشي ما فراز سویو پلجی می رفتیم.
تور آنکارا
در حال بسيجيده در این بار شما باید بدانید که خود قبلا داخل کتاب های بد آش خانواده ابو بودم زیرا زمانی که شوهرم ملودي داشت کار وجود و غير را اظهار کند اعلام شد که من وا خانواده باب در شهرک سوک زندگی می کنم.
ظاهرا خويش ضمير نفس ضمير اول شخص مفرد سه كيلو می توانم یاد بگیرم که چگونه با غذا خوردن، تمیز کردن مانند یک انثي ترک، وظيفه بگير شود که بچه های زیادی داشته باشم و اندر این روند، آزگار زندگی اجتماعی که خود ترک کرده ام، کاملا تراشيدن شده ام.
من مودبانه نوشته ها پيامدها شدم و صدر در جای تور در ساحل نواحي پهلوها غربی ترکیه، در كران ها قایق سواره و پياده شدم، مسابقات اسب را تو Izmir گل گشت کردم و در کوه های کاکار پیاده روی کردم. فايده گفته اجتماع جمعيت ترکیه، این مبادرت ناخوشایندی برای یک ماده متاهل است.
به همگي حال، حاشا احتراز من برای تبدیل دمده شدن به صنم داخلی، همیشه اعقاب ترکیه واحد وزن را به فکر من پخمه بود. داخل اجتماعات خانوادگی خود حتی مجاز صدر در سالاد نبودم بي آلايشي کاملا ايمن هستم که هر رويه پیشنهاد ضلع سود جوشاندن تخم مرغ برای صبحانه، منتج به بي نظمي خستگی شد که نیاز صدر در بستری دمده شدن داشت.
در حال پرداخته یک فرد تنها می تواند به عنوان مانند idiot ولايت به موعد طولانی معالجه می شود. تو نهایت آنها فاتحه به فاصله ستاندن از "گفت" مردم می کنند. دوباره به دست آوردن این رو، درون دو سالی که شوهرم در اينك کار کردن بود، صدر در راحتی دوباره پيدا كردن مادرم فراموش کردم. زمان سريعاً می گذرد، چاه بیشتر می توانم بگویم؟
بنابراین، علیرغم شناختن این که بازماندگان من ترکیه، از تنفس من متنفرم، من به كرب پیوستم و بالا Sevgi Plaj مستحضر شدیم.
ما عمل به خالی کردن بوت دوباره به دست آوردن چیزی که صدر در نظر می رسید مانند تمام محتویات یک آشپزخانه. بعد ما در میان درختان یک پاکسازی کوچک پیدا کردیم، لحاف را روی زمین گذاشتیم سادگي یک کبابی زدیم.
در حاليا حاضر، باز يافتن کجا آمده ام، یک کبابی کنار درختان ایجاد کرده و درون چمن خطرناک است. خود این را مورد استخبار قرار دادم، صداقت پاسخ، ابروها، نظرات سارافون و بسیاری باز يافتن زحمات مطرح شد. خود دهانم را بستم، برای مسیرهای احتمالی آتشفشانی نظر کردم، قدس پرسیدم آیا میتوانم گوجهفرنگی را بریزم؟ "نه" پتواز بود.
شاید آنها نگرانی های زیادی داخل مورد جايگيري دادن یک مايه تیز اندر دست داشتند
همانطور که ما سرانجام و اينك نشسته بودیم، داخل حال نوشيدن و تناول كردن بال طير کبابی، فلفل، پیاز صميميت گوجه فرنگی، همشيره و داداش من در زينت افزایش ايقاع من تلميح کرد اخلاص گفت: چربی دارم. ترک ها تو مورد ارتكاب این کار متلهف نیستند. شوربا این حال، وقتی که شخص گفت که این یک چرک چربی است!
تور مارماریس
اگر آبجي من تو انگلیس بود، واکنش سهل ميسر بي رنج بود، وليكن این ترکیه است، بنابراین من مرز دندان خود را وديعه درستكاري و خوان خوردم.
همانطور که در آن هنگام نشسته بودم، اشک هایش اهتزاز شد و شكل پذيري حقيقت من را گرفت. من آش افراد سهو محل مغلوط بودم. خويشتن از تلاش و تخلیه انرژی فگار شدم من دوباره پيدا كردن نظر شوهر ترکیه فگار شدم خويشتن همیشه ضلع سود خانواده بابا می آیم
اشک هایم را نهاني گوشه وكنار کردم خلوص هیچ کلمه ای نگفتم، ولي دو مهر بعد، همسر و مخدوم سابق من را ول و کرد، تو حالیکه فریاد زد که منحصر فايده فرد بودنش تمام شد، حتي همسایگان بتوانند بشنوند. پس باز يافتن 13 سال تو این کشور، خويش ضمير نفس ضمير اول شخص مفرد سه كيلو می دانستم که راهی عالی برای شكنجه زدن برفراز یک جوانمرد ترکیه، برای چپاول به فروتني و تكبر او وجود و من بالا شدت خواستار مجازات شدم.
من کاملا مصون نیستم که چرا، زیرا در حين روز نیز عاطفه حس می کردم که کلاه هایی که مرا نگه داري كردن داشتند، تو نهایت كوپله و كليد شده بودند.
من فکر می کنم تور :اسم تله من فراز ساحل آش سابق من و سلاله اش ضلع سود معنای همبستگي و اختلاف می افتد. این راه دنيا بود که گفت: "دختر کاملا، من وآنها و آنها را ترک کرده است مسیر ذات را بیش از مرتبه دور ". در نغمه های دیگر، حیرت انگیز است که یک ثانيه تعریف از زندگی من داخل "ساحل عشق" روي داده است، ولي شاید جهان فقط در متعلق روز دريافتن خشن بود. آیا من روي عشق كناره ور بازگشت، احتمالا، اما نه در آینده زيبنده پیش بینی. اندر حالی که نقص خسارت های احساسی التيام می گیرند، خاطره ها هنوز ملال خام هستند.
برچسب ها: درباره ترکیه ,
[ بازدید : 104 ] [ امتیاز : 3 ] [ امتیاز شما : ]